علیعلی، تا این لحظه: 13 سال و 24 روز سن داره

علی نفس مامان وبابا

چرا اسمم شد علی

من تازه 2 ماهه باردار بودم و مدام دنبال اسمهای خوشگل برای شما بودم اما هنوز نمی دونستم شما پسری یا دختر، واسه همین هم اسم دختر انتخاب می کردم و هم اسم پسر اما هر وقت راجب به اسم با بابات صحبت می کردم می گفت حالا زوده بزار جنسیت نینی مشخص بشه اما من دوست داشتم فندق تو دلیمو با یک اسمی صدا کنم دیگه واسه همین یک روز با اصرار من با بابا نشتیم و کلی اسم انتخاب کردیم و شروع کردیم به انتخابهای خودمان رأی دادن و بالاخره با کلی حرف زدن و رأی دادن قرار شد اگه نینی ما پسر شد اسمش بشه علی و اگه دختر شد اسمش بشه بهار که عزیز خونه ما شد علی کوچولو..... ...
27 آبان 1400

تولد اریا پسرخالاله داداشیم

دیشب مراسم تولد آریا جون بود البته ناگفته نماند که آریا متولد 2 آبان اما به علت اینکه وسط هفته بود خاله سیما تولد آریا رو ٦ آبان گرفت اما چون پسر قند عسلم سرما خورده بودی اصلاً حال نداشتی و به خاطر دارو هایی که مصرف کرده بودی همش خواب بودی علی در تولد آریا اما در خواب عمیق همین که می خواستیم کیک تولد رو ببریم که سر و صدا به پا شد پسرکم از خواب بلند شدی و ما هم چند تا عکس یادگاری گرفتیم آریا و علی و آمه تیس خودم و مامان و بابا ...
27 آبان 1400

واکسن 6 ماهگی

عزیزم در چهارمین روز از هفت ماهگی بردمت مرکز بهداشت تا واکسن بزنی این 4 روز تأخیر به علت اینکه شما سرما خورده بودی و به پیشنهاد دکترت باید یک مدت واکسنت رو دیرتر می زدیم تا خدائی نکرده واکسن زدنت علائم سرماخوردگیتو تشدید نکنه ساعت 11 ظهر به همراه جدو به مرکز بهداشت مراجعه کردیم قبل از اینکه وارد اتاق بشیم شما آواز می خوندی و نمی دونستی قراره چه بلایی سرت بیاد خلاصه بعد از اندازه گرفتن قد و وزنت به همراه جدو به اتاق واکسن رفتی این دفعه دو تا واکسن داشتی اولین واکسنت رو که زدند جیغت به هوا رفت و جدو شروع کرد به ماساژ دادن پای شما که صدای گریه ات بلندتر شد که خانم ماما گفت ماساژ ندهید پای نی نی ورم می کنه و دومین واکسنت رو هم زدی...
27 آبان 1400